سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سزاوارترین مردم به خدمت، دانشمند است . [عیسی علیه السلام]
 
چهارشنبه 93 آبان 7 , ساعت 8:0 صبح

 

 

 

 

مزاج شناسی3/2

مزاج شناسی انسانی(مفاهیم پایه) 

 

 

مزاج سنّی  :انسان در سنین مختلف مزاج های مختلفی دارد:

1- دوران رشد ونمو:از تولد تا 30 سالگی، سن رشد است و مزاج این دوره، گرم و تر می باشد. در این مدت، رشد بدن به حد کمال می‌رسد و حرارت و رطوبت، بر بدن غلبه دارد.

 

تذکّر بسیار مهم:در حقیقت، مزاج این دوره، گرم و تر است و این به این معنی نیست که مثلاً فردی که بیست سال دارد مزاج شخصی یا جبلی یا ذاتی‌اش گرم و تر است بلکه به این معنی است که این مقطع سنی نسبت به مقاطع سنی قبل و بعدش گرمی و تری زیادتری دارد؛ هرچند ممکن است مزاج جبلی‌ این شخص سرد باشد. مثلا یک فرد سوداوی در بین دوره های عمرش، در این دوره بیشترین حرارت و گرما را نسبت به سایر دوره های زندگی خودش دارد نه نسبت به دیگران و طبیعتا در تمام طول عمر و ازجمله همین سن، مزاج پایه او سرد و خشک است.

مثلا اگر فرض کنیم سوداوی ها را کسانی درنظر بگیریم که حرارت و رطوبتشان، در یک مقیاس صد واحدی، از 10 تا بیست واحد در نوسان است، در این دوره حرارت و رطوبت آنها نزدیک بیست است اما  طبیعتا نسبت به یک فرد دموی که حرارت او در طول زندگی مثلا بین 60 تا 70 متغیر است، سردتر و خشک ترند. یعنی سوداوی در اوج گرمای زندگی هم سرد است و دموی در اوج سرمای زندگی، گرم. این موضوع در مورد تمام دوره های دیگر هم مصداق دارد.

 

تذکّر مهمّ:در طول هر دوره نیز نوسانات میزان گرما و رطوبت قابل مشاهده است. مثلا در همین دوره رشد و نمو می بینیم که کودک، گرم و مرطوب است امّا نوجوان و جوان، با همان میزان حرارت، رطوبت کمتری دارد. در این دوران خونسازی در بدن بیشتر انجام می‌شود.

 

2- دوران جوانی یا شباب یا وقوف:بین 30 تا 40 سالگی و مزاج آن گرم وخشک است. آن را دوران  وقوف می گویند چراکه نسبت به دوره قبل، حالت توقف و رکود نسبی ایجاد و رشد و نمو کمتر  می شود.

3- مرحله میانسالی یا کهولت یا جاافتادگی:از 40 تا 60 سالگی و مزاج آن سرد و خشک است. این افراد مستعد بیماری های سوداوی مانند بواسیر، واریس و اختلالات فکری هستند و به خصوص در فصل پائیز علائم آنها تشدید می شود. در این دوره، رشد و نمو کاملاً متوقف شده؛ بدن  آرام آرام رو به  نقصان  می گذارد و  قوای بدنی به تدریج افول پیدا می کنند.

 

تذکّر:برخی اطباء قدیم اعتقاد دارند که این دوره، دوره سردی و تری است و نه دوره سردی و خشکی.

 

4- مرحله پیری یا انحطاط:بعد از 60 سالگی؛ مزاج آن سرد و تر و افراد، مستعد درد و ورم مفصلی بوده در زمستان ها بیماری های آنها تشدید می شود. این دوره، دوره ضعف آشکار و شدید است.

 

نــــــــــکــــــــــات:

 

1- اعداد گفته شده برای تعیین سنین و دوره های مختلف زندگی، «حدودی» هستند و در افراد مختلف تغییر می کنند. مثلاً این که بگوییم دوره شباب دقیقاً در 30 سالگی شروع می‌شود ممکن نیست چراکه مثلا امکان دارد که یک نفر در 28 سالگی افت ناشی از اتمام دوران رشد و نمو را احساس کند و دیگری تا 35 سالگی‌ هم این افت را احساس نکند.

این سنین حتی در مناطق مختلف و تغذیه ها و روش های متفاوت زندگی هم قابل تغییر هستند. جالب این که در روزگار فعلی که اکثر روش های زندگی ما سردی بخش شده اند، این سنین رو به کاهش هستند و بسیاری از افراد در دوره میانسالی عملا پیر و فرتوت محسوب می شوند.

2- آن چه که بیشتر اهمیت دارد و مبنای اصلی اختلافات این دوره هاست، میزان گرمی و سردی است و میزان رطوب و خشکی درجه کمتری از اهمیت را دارد.

3- این مطالب تنها نظریه های ذهنی نیستند و استفاده عینی دارند. بر مبنای این تحلیل ها، می توان ضرورت ها و تدابیر بهداشتی خاص هر دوره را شناخت و با عمل به آنها  مشکلات آن دوران را به حداقل رساند و از قابلیت هایش حداکثر استفاده را برد، چیزی که طب جدید با تمام تلاش خود تنها به گوشه هایی از آن دست یافته است.

مثلاً شخصی که مزاج سرشتی اش گرم است، در دوره هایی از زندگی که مزاج سنّی هم گرم است، حالات نامطلوبی را تجربه خواهد کرد. به همین دلیل معمولاً گرم مزاجها در کودکی، نوجوانی و جوانی، سختی های زیادتری، هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی محتمل می شوند یعنی افراد صفراوی یا دموی مزاج را می‌بینیم که تا 20 الی 30 سالگی،  تندخو، بداخلاق و پرخاشگر هستند و  به دلیل تجمّع گرمی مزاج ذاتی و سنّی، مشکلات متعدّدی ازجمله جوش و کهیر و خارش دارند. رشد فکری و اخلاقی این افراد، بیشتر بعد از سپری شدن سنین گرمی آنهاست، به عبارت دیگر بعد از  30  تا 40 سالگی به رشد و شکوفایی فکری می رسند درحالی که تا آن سن، حالت خمودی دارند.

سرد مزاجها برعکسند، یعنی در دوران ابتدای عمرشان، چون مزاج سن آنها گرم و مزاج مادرزادیشان سرد است، شکوفایی بهتری دارند امّا با رسیدن به 40 سالگی، افت محسوس جسمی و فکری پیدا می‌کنند.

این مشکلات اگر درست تدبیر شوند به حداقل می رسند و با حفظ تفاوت های فردی، می توان شرایط مطلوبی را پیش آورد که فرد از تمام دوران زندگی ش استفاده بهینه کند. مثلا یک فرد دموی اگر تدابیر ساده تغذیه ای را رعایت کند و با حجامت در فواصل متناسب، گرما و رطوبتش را تعدیل کند، خواهد توانست از استعدادهای خویش به نحواحسن استفاده کند.

 

یک نکته:یادتان هست دوران نوجوانی را که معمولا پدران ما تحمل زیاد خوابیدن و حواس پرتی و پرخاشگری و ماجراجویی ما را نداشتند و ما هم حوصله زندگی یکنواخت ایشان را؟ چه قدر خوب می شد هم ما و هم والدینمان کمی مزاج شناسی بلد بودیم تا هم، یکدیگر را بهتر درک می کردیم وهم می توانستیم خودمان را به سمت تعادل پیش ببریم.

 

در وبلاگ ارزشمند «طبّ و تهدید نرم» پاسخی از دکتر منتظر به سوال یکی از کاربران دیدم که به نظرم با بحث ما مناسبت داشت و لذا آن را عینا در اینجا نقل می کنم:

سوال:

 «درکتابهای سنتی می بینیم که مزاج صحی به عنوان یک مرجع برای طبابت مطرح می شود اما من جایی ندیده ام که مفهوم مزاج صحی را توضیح داده باشند. آیا این همان مزاجی است که با آن احساس صحت و سلامتی می کنیم و مشکلی نداریم؟ گاه سوء مزاج نتیجه انحراف از مزاج صحی است نه مزاج جبلی که در این حالت طبیب سعی می کند بیمار را به مزاج صحی اش برگرداند نه مزاج جبلی یعنی روش درمان در مواردی که مزاج جبلی متفاوت از مزاج صحی است نسبت به مواردی که مزاج صحی بیمار همان مزاج جبلی اش بوده فرق دارد. ممکن است با ذکر مثال این دو مورد را توضیح دهید؟با تشکر فراوان

 

 پاسخ.

ابتدا به این جمله از کتاب هدایة المتعلمین فی الطب (ص 153) دقت کنید:

«آنجا که بیمارى گرم بود و مزاج‏ صحّى‏ گرم بود تبرید قوى نباید کردن چه بیمار از مزاج خویش دور بیرون نیامده است و هم‏ چنین آنان را که مزاج صحّى سرد بود و بیمارى سرد آید تسخین قوى نباید کردن چه از مزاج خویش‏ دور بیرون نیامدست»‏[1] 

بنابراین مزاج صحی همان طور که خودتان نیز اشاره کردید، مزاج هر فرد در دوران سلامت اوست. با توضیح اخوینی اگر مزاج فردی در دوران سلامت گرم و خشک بوده و اکنون دچار نشانه های گرمی مثل جوش و کورک در پوست خود شود به این فرد نباید خنکی زیاد داد چون از ابتدا هم گرم مزاج بوده ولی اگر فردی در دوران سلامت خود سرد مزاج بوده و الان دچار امراض گرم شده انحراف او از وضعیت قبلی خود زیاد بوده و باید تدابیر و داروهای قوی تر برای او به کار برد.

اما نکته ای که احتمالا باعث سردرگمی شما شده این است که بین مزاج صحی و مزاج جبلی (مادرزادی) تزاحمی در درمان دیده اید. ریشه این تصور هم احتمالا سخن نادرست برخی مدرسین طب سنتی است که گفته اند در درمان باید فرد را به مزاج جبلی او برگردانیم. من نمی دانم این ادعا از کجا پیدا شده؟ در کتب هیچ یک از مشاهیر طب سنتی نیز این حرف را به این شکل ندیده ام. برداشت بنده این است که:

مزاج مادرزادی یک فرد ممکن است خیلی بد باشد. چنین فردی طبیعتا از همان کودکی مشکلات عدیده ای دارد و حتی ممکن است با بیماری های ژنتیکی متولد شود. در اینجا گفتن این حرف که ما باید او را در مزاج جبلی خود حفظ کنیم کاملا اشتباه خواهد بود بلکه برعکس از همان ابتدای تولد باید سعی کنیم مزاج بدی را که به ارث برده است اصلاح کنیم.

حال فرض کنید کودکی با مزاج مادرزادی سرد و مرطوب متولد شود لیکن بیمار نباشد. اگر این کودک با تدابیر طب سنتی رشد کرد و به سن 15 سالگی رسید و آن زمان مزاجش گرم و مرطوب بود، می گوییم اتفاق خوبی افتاده و توانسته ایم در این 15سال گرمی را بر مزاجش حاکم کنیم. اذعان می کنید که در اینجا این ادعا که باید او را به مزاج جبلی اش برگردانیم کاملا اشتباه و به معنی برگرداندن او به شرایط نامساعد قبلی است. حال اگر همین فرد در 15 سالگی هم مزاجش همچنان سرد و تر ولی سالم باشد، می گوییم مزاج صحی او هم سرد و تر است. اینجا فرد اگرچه سالم است ولی شرایط با ثباتی ندارد و هر لحظه امکان دارد با افزایش سن دچار غلبه بیشتر سردی و رطوبت و امراض مربوط به آن شود.

در اینجا ما نباید بگوییم فرد سالم است و او را رها کنیم بلکه باید تدابیری که باعث افزایش گرمی و کاهش تری می شود را در دستور کار قرار دهیم. منتهی بحث اینجاست که اگر این فرد دچار امراض سرد شد با توجه به سابقه ای که از او داریم، گرمی بیش از حد به او نمی دهیم چون می دانیم مزاج جبلی و مزاج صحی او هم سرد بوده است.

بنابراین ملاحظه می فرمایید که اولا مفاهیم مزاج جبلی و مزاج صحی و مزاج سن الزاما با هم تقابلی ندارند ثانیا طبیب از این مفاهیم بیشتر برای تشخیص پیش آگهی بیماری استفاده می کند به این معنا که بیمار چقدر شرایطش خوب یا بد است؟ و تا چه حد لازم است درمانهایی که برایش انتخاب می کند قوی باشد؟

 

مزاج زن و مرد

زنها نسبت به مردها، طبع سردتر و مرطوب تری دارند. خیلی از تفاوت های رفتاری و جسمانی مرد و زن و استعداد آنها به بیماری ها هم به همین دلیل ساده است.

مثلا در بعد ظاهری، یک زن با وزن مساوی نسبت به یک مرد، چاق تر از او به نظر می رسد چراکه رطوبت بیشتری دارد.

به لحاظ روحی، زن تمایل بیشتری به آرامش، پرهیز از هیجان و خشونت، و تمایل به اطاعت دارد تا مدیریت اما مرد در نقطه مقابل او قرار دارد. البته در این دوره و زمانه به واسطه تغییرات فاجعه بار در روش های زندگی و ازجمله تغذیه و نیز تحت تاثیر تبلیغات خیانت بار رسانه ها، نقش های زنانه و مردانه با هم درآمیخته اند که این برخلاف فطرت و مزاج انسان هاست و نتیجه آن هم بروز انواع بیماری های جسمی و روحی در زنان و مردان و به ویژه زنان است چنان که شاهد آن هستیم. درواقع، بازنده اصلی عمل بر خلاف مزاج، زن ها هستند.

به لحاظ ابتلا به بیماری ها هم به وضوح می بینیم که بیماری های سرد ازجمله انواع آرتروزها و روماتیسم ها در زنان و بیماری های گرم مثل فشار خون و سکته های قلبی در مردان شایعترند. در بین بیماری های روحی، افسردگی بیشتر سراغ بانوان می آید و پرخاشگری و رفتارهای تند و جنون آمیز در مردان شایع است.

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ