سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای علیّ! از ویژگیهای مؤمن آن است که حقیقت را از دشمنش می پذیرد و فرا نمی گیرد جز برای آنکه بداند و نمی داند جز برای آنکه عمل کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
چهارشنبه 93 آبان 7 , ساعت 8:0 صبح

 

مزاج شناسی1/2

مزاج شناسی انسانی(مفاهیم پایه) 

 

خلط و روح

اخلاط در بدن انسان، معادل ارکان در طبیعت می باشند.

خلط، جسم روان و مرطوبی است که در تن انسان جاری است و جایگاه آن در رگها و اندام توخالی مانند معده، جگر، طحال، زَهره و ... است. اخلاط که شامل دم، بلغم، صفرا و سودا می باشند؛ از اولین مرحله استحاله غذا(هضم و تبدیل غذا) به وجود می آیند.

درواقع، غذایی که می خوریم تحت تأثیر ترشحات دهان و معده و جویدن دندان ها و حرکات دستگاه گوارش، تبدیل به یک ماده شبیه به سوپ جو به نام کیلوس معدی می شود، سپس این ماده سوپ مانند توسط عروق ماساریقا به کبد رفته در آنجا تحت اثر حرارت و هضم کبدی تبدیل به کیموس کبدی می شود. کیموس کبدی خود شامل چهار خلط به نام سودا، بلغم، دم و صفرا می باشد. تعادل این اخلاط نقش بسیار مهمی در حفظ سلامتی انسان دارد.

 

نکته:منظور از مرطوب بودن خلط در این تعریف، مرطوب بالفعل است، زیرا در غیر این صورت صفرا که از آن به گرم و خشک یاد می کنیم از حیطه تعریف خلط خارج می شد.

 

اخلاط، در تعامل و آمیزش دایمی با هم هستند و اوّلین جسمی که از آمیزش آنها حاصل می شود، اندام است. در واقع، اندام، اجسامی هستند که از قسمت سنگین و کثیف و متراکم اخلاط، به وجود می آیند. در عوض، روح از قسمت لطیف و بخاری اخلاط به وجود می آید. به این معنا، روح طبّی یا همان روح بخاری، حدّ فاصل جسم و نفس است. نسبت روح به اخلاط، مانند نسبت اخلاط است به غذا و نسبت اندام به اخلاط، مانند نسبت موادّ دفعی است به غذا.

تعادل این اخلاط نقش بسیار مهمی در تندرستی و حفظ سلامتی دارد و هرگونه تغییر و به هم خوردن این تعادل و نیز تغییر در کیفیت این اخلاط باعث حدوث بیماری و اختلال در عملکرد بدن می شود.

 

تذکّر بسیار مهم: چنان که توضیح داده شد، روح بخاری که در طبّ از آن صحبت می شود، از جنس مادّه (امّا مادّه ای بسیار لطیف) است و با روح مجرّدی که در مباحث معرفتی و اخلاقی مدّنظر است متفاوت است.

 

اخلاط اربعه(خلط های چهارگانه)

برای توضیح بیشتر در مورد ماهیت تشکیل اخلاط و خصوصیات و کیفیات آنها لازم است با بعضی از تعاریف آشنا شویم:


الف- نُضج : نضج یعنی گوارش کامل و اینکه هر ماده ای بتواند قوام لازم برای استفاده شدن در بدن را پیدا کند. به بیان دیگر نضج خلط یعنی اعتدال هر خلط در کیفیت و کمیت و قوام شایسته و متناسب آن به طوری که برای تندرستی سودمند باشد.

یک خلط با غلظت بیش از حد ،هنگام نضج رقیق تر می شود و یک خلط با رقت بیش از حد، در صورت نضج یافتن غلیظ تر می شود. 


ب- هرجسم برای تشکیل شدن نیاز به اسباب و عواملی دارد که از آن به اسباب چهارگانه یاد می شود که عبارتند از:

1- سبب مادی: ماده اولیه ای که جسم از آن بوجود می آید.
2
- سبب فاعلی: عاملی که روی ماده اثر کرده، جسم را ایجاد می کند.
3
- سبب صوری: طرح ساختاری و شکل جسم.
4- سبب نهائی(غائی): کاربرد وهدفی که از جسم انتظار می رود. 


حال که به تعاریف نضج و اسباب چهارگانه آشنا شدیم به بررسی مختصر اخلاط چهارگانه می پردازیم :

 چنان که گفته شد، معادل ارکان یا عناصر اربعه در بدن انسان، اخلاط اربعه هستند و عبارتند از:

1- خون یا دم(معادل هوا):مایعی است سرخ و گرم و مرطوب، در کبد ساخته می شود و از راه عروق در بدن جاری است، برترین و مفید ترین اخلاط و رساننده غذا به اعضاء گرم و تر است.

خون طبیعی ناشی از کودکی، بهار، و حرکات و شادی های معتدل؛ رنگ آن سرخ؛ بوی آن خوش؛ مزه اش شیرین و قوام آن معتدل است.

خون غیرطبیعی خونی است که یا مزاج آن گرم تر یا سردتر شده یا با خلط فاسد مخلوط گشته است.


اسباب چهارگانه خون طبیعی:


1 - سبب مادی : خوردنی ها و نوشیدنی های معتدل.
2-سبب فاعلی : حرارت معتدل.
3-سبب صوری : پختگی و نضج کامل و خوب.
4-سبب غائی :
- تغذیه و رشد و نمو بدن.
- گرم و تر نگهداشتن بدن.
- جایگزینی مواد مصرف شده در بدن.
- تولید روح حیوانی.


2- بلغم(معادل آب):سرد و تر و درواقع، خون نپخته یا خام است که با دیدن حرارت به خون تبدیل می شود. در معده و کبد تولید می شود و همراه با خون در جریان است و جایگاه خاصی برای ذخیره ندارد. 

بلغم طبیعی بدون بو است و مزه ای مایل به شیرینی، قوامی معتدل، رنگی سفید و حالتی شبیه سفیده تخم مرغ دارد و چنان که گفتیم مستعد تبدیل به خون است. وجود بلغم برای تغذیه اندامهای بلغمی مانند مغز ضروری است.

 

بلغم غیرطبیعی بر چند نوع است:
- مخاطی(اختلاف قوام قابل حس)
- خام(اختلاف قوام نامحسوس)
- مائی(بسیاررقیق)
-جَصّی(بسیار غلی)
- شور(اختلاط با مرّه صفرا)
- ترش(اختلاط با سودای ترش)
- گس(اختلاط با سودای خام)
- بیمزه(عدم تاثیر حرارت یا اختلاط با بلغم مائی)

 
اسباب چهارگانه بلغم طبیعی:
1- سبب مادی : قسمت غلیظ و لزج و تر از مواد غذائی.
2-  سبب فاعلی : حرارت کمتر از اعتدال.
3-  سبب صوری : پختگی و نضج ناقص.
4-  سبب غائی :آمادگی برای تبدیل شدن به خون.- جایگزینی رطوبات بدن.- کمک به رطوبت مفاصل و اعضای متحرک.مخلوط شدن با خون و تغذیه بعضی اعضاء مثل مغز و نخاع. 

 

3- سودا(معادل خاک):سرد و خشک و درواقع، رسوب خون است. رنگ آن سیاه و تیرگی خون ناشی از آن است. در کبد تولید و در طحال ذخیره می شود. درواقع، یک قسمت از سودا همراه خون و باعث قوام آن است و قسمت دیگر به طحال می رود و باعث تقویت دهانه معده و سبب تحریک اشتها می شود. 

سودای طبیعی چنان که گفتیم رسوب خون طبیعی است و طعم ترش و گَس مایل به تلخی است.

 سودای غیر طبیعی که از سوختن سایر اخلاط حاصل می شود بر 4 نوع است:


- سوختن صفرا=سودای صفراوی.
- سوختن بلغم=سودای بلغمی.
- سوختن خون=سودای خونی.
- سوختن سودای طبیعی=سودای سوداوی. 

اسباب چهارگانه سودای طبیعی 
1-سبب مادی : قسمت غلیظ و خشک از غذاها مثل ماهی دودی.
2-سبب فاعلی : حرارت معتدل.
3-سبب صوری : غلظت و رسوب و سیاهی.
4-سبب غائی :
- تغذیه بعضی اعضاء مانند استخوان و طحال.
- برانگیختن اشتها.
- ایجاد انقباض و استحکام در بعضی از اعضاء. 

 

4- صفرا(معادل آتش):گرم و خشک و درواقع کف روی خون است. رنگ آن زرد و مزه آن تلخ است. در کبد تولید می شود و در کیسه صفرا ذخیره می شود. خلطی است تیز و سوزاننده و مسیر را برای دیگر اخلاط باز می کند. به هضم غذا کمک می کند، بلغم را از روده ها می شوید، حرکات روده را زیاد می کند و در نتیجه به دفع کمک می کند و در دم و بازدم  کمک کار ریه است. 

صفرای طبیعی، سرخ مایل به زرد، سبک و رقیق، تند و تیز و تلخ است.


 صفرای غیرطبیعی بر چند قسم است:


- مِرِّه صفرا(اختلاط با بلغم رقیق)
- مُحیّ(اختلاط با بلغم غلیظ)
- محترقه(اختلاط با سودای سوخته)
- کُرّاثی(ناشی از احتراق محیّ)
- زنجاری(ناشی از احتراق کرّاثی)

 


اسباب چهارگانه صفرای طبیعی:
1-  سبب مادی : قسمت لطیف و گرم و تند و چرب از غذا.
2- سبب فاعلی : حرارت معتدل.
3 -  سبب صوری : پختگی و نضج کامل و مایل به زیاد.
4- سبب غائی :
- تلطیف و ترقیق خون برای نفوذ زیاد.
- تحریک روده ها برای احساس دفع.
- تغذیه بعضی اعضاء مثل ریه و کیسه صفرا. 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ